کنایه از محو کردن و برطرف نمودن باشد. (برهان قاطع) (آنندراج) (انجمن آرای ناصری). برهم زدن: خام کن پختۀتدبیرها عذرپذیرندۀ تقصیرها. نظامی (ازآنندراج). - کسی را خام کردن، کسی را غافل کردن. کسی را بغفلت انداختن
کنایه از محو کردن و برطرف نمودن باشد. (برهان قاطع) (آنندراج) (انجمن آرای ناصری). برهم زدن: خام کن پختۀتدبیرها عذرپذیرندۀ تقصیرها. نظامی (ازآنندراج). - کسی را خام کردن، کسی را غافل کردن. کسی را بغفلت انداختن
بپایان بردن. منتهی کردن. اختتام. تمام کردن. به آخر رساندن. به انتهاء رسانیدن: و این کتاب را از برای فال خوب بر روی نیکو ختم کرده آمد. (نوروزنامۀ خیام نیشابوری). رو که جهان ختم کرده بر تو جهان داشتن. خاقانی. سعدیا قصه ختم کن به دعا ان خیرالکلام قل و دل. سعدی. تمام ذکر تو ناکرد ختم خواهم کرد. سعدی. ختم سخن بدین دو بیت کردیم. (گلستان). ، تکمیل کردن. کامل نمودن
بپایان بردن. منتهی کردن. اختتام. تمام کردن. به آخر رساندن. به انتهاء رسانیدن: و این کتاب را از برای فال خوب بر روی نیکو ختم کرده آمد. (نوروزنامۀ خیام نیشابوری). رو که جهان ختم کرده بر تو جهان داشتن. خاقانی. سعدیا قصه ختم کن به دعا ان خیرالکلام قل و دل. سعدی. تمام ذکر تو ناکرد ختم خواهم کرد. سعدی. ختم سخن بدین دو بیت کردیم. (گلستان). ، تکمیل کردن. کامل نمودن
برآوردن خایه های حیوانی یا انسانی و جز آن تا حالت نر بودن بشود. خواجه کردن. (یادداشت بخط مؤلف) : بازرگانان، فرزندان ایشان را بدزدند و بیاورند و آنجا خصی کنند و بمصر او را هزار چوب آرند و بفروشند. (حدود العالم). امیر گفت: بزنند و خصی کرد اگر بمیرد و قصاص کرده باشند. (تاریخ بیهقی). گرنه بهرنسل بودی ای وصی آدم از ننگش بکردی خود خصی. مولوی
برآوردن خایه های حیوانی یا انسانی و جز آن تا حالت نر بودن بشود. خواجه کردن. (یادداشت بخط مؤلف) : بازرگانان، فرزندان ایشان را بدزدند و بیاورند و آنجا خصی کنند و بمصر او را هزار چوب آرند و بفروشند. (حدود العالم). امیر گفت: بزنند و خصی کرد اگر بمیرد و قصاص کرده باشند. (تاریخ بیهقی). گرنه بهرنسل بودی ای وصی آدم از ننگش بکردی خود خصی. مولوی
دوتا کردن. دولا کردن. منحنی کردن. (یادداشت بخط مؤلف) : دل تو از اینکار بی غم کنم همان پشت بدخواه تو خم کنم. فردوسی. پشت این مشت مقلد خم که کردی در نماز در بهشت ار نه امید قلیه و حلواستی. ناصرخسرو. واجب است آنکه پیش میرود و در زیر پشت را خم کند و بالا راست. (گلستان). - بر ابرو خم نکردن، اظهار ماندگی و رنج ننمودن
دوتا کردن. دولا کردن. منحنی کردن. (یادداشت بخط مؤلف) : دل تو از اینکار بی غم کنم همان پشت بدخواه تو خم کنم. فردوسی. پشت این مشت مقلد خم که کردی در نماز در بهشت ار نه امید قلیه و حلواستی. ناصرخسرو. واجب است آنکه پیش میرود و در زیر پشت را خم کند و بالا راست. (گلستان). - بر ابرو خم نکردن، اظهار ماندگی و رنج ننمودن
اگر کسی بیند با مرد بی خرد بی ادب درویش صحبت می کند. اگر بیند بی سببی خصی شد، دلیل که او را خواری و زیان رسد. اگر بیند قصیبش از بن بریده شد، دلیل که نامش در میان مردم بریده شود و نقصان جاه و فرزندان بود، خاصه که قضیب و خایگاهش بریده دید. جابر مغربی اگر بیند خویشتن را خصی کرد، دلیل که به هنگام نبرد با دشمن خوار و زبون گردد، لکن به طاعت حق تعالی راغب شود و بعضی ازمعبران گویند: دلیل که فرزندش بمیرد و او هیچ فرزند دیگر نیابد، لکن توانگر شود. اگر کسی مجهول را خصی بیند و او پسندیده و صالح بود و سخنان او موافق علم و حکمت بود، دلیل که آن کس فرشته ای بود از فرشتگان که او را به راه خیر و صلاح خواند و بترساند یابه خیرات او را مژده دهد، زیرا که فرشتگار را شهوت مردی نباشد. اگر درسخنش علم و حکمت نیست، و آن کس فرشته نباشد و اگر آن خصی که دیده معروف بود، آن چه دید از نیک و بد تاویلش بر وی باشد. محمد بن سیرین دیدن خصی درخواب بر سه وجه است. اول: مردم زاهد. دوم: دیدن فرشته. سوم:عبادت کردن. اگر کسی بیند خایه او بریده شد یا بیفتاد، دلیل که دشمن بر وی ظفر یابد .
اگر کسی بیند با مرد بی خرد بی ادب درویش صحبت می کند. اگر بیند بی سببی خصی شد، دلیل که او را خواری و زیان رسد. اگر بیند قصیبش از بن بریده شد، دلیل که نامش در میان مردم بریده شود و نقصان جاه و فرزندان بود، خاصه که قضیب و خایگاهش بریده دید. جابر مغربی اگر بیند خویشتن را خصی کرد، دلیل که به هنگام نبرد با دشمن خوار و زبون گردد، لکن به طاعت حق تعالی راغب شود و بعضی ازمعبران گویند: دلیل که فرزندش بمیرد و او هیچ فرزند دیگر نیابد، لکن توانگر شود. اگر کسی مجهول را خصی بیند و او پسندیده و صالح بود و سخنان او موافق علم و حکمت بود، دلیل که آن کس فرشته ای بود از فرشتگان که او را به راه خیر و صلاح خواند و بترساند یابه خیرات او را مژده دهد، زیرا که فرشتگار را شهوت مردی نباشد. اگر درسخنش علم و حکمت نیست، و آن کس فرشته نباشد و اگر آن خصی که دیده معروف بود، آن چه دید از نیک و بد تاویلش بر وی باشد. محمد بن سیرین دیدن خصی درخواب بر سه وجه است. اول: مردم زاهد. دوم: دیدن فرشته. سوم:عبادت کردن. اگر کسی بیند خایه او بریده شد یا بیفتاد، دلیل که دشمن بر وی ظفر یابد .